daydreams and moonbeams


شنیدم میرسد دنیا به پایان


جهان بازیست از بهر خدایان


ز شادی گاه ما را مینوازند


گهی با درد ما را میگدازند


زمانی این ،زمانی آن بَرَد جام(برنده میشوند)


ندانسته گرفتاریم در دام


به باران رحمت آرد. چون شود بیش_


شود سیلی خروشان بر تن ریش


شود کیفور و لرزاند جهان را


به صدها تیر آراید کمان را


گهی از پیش و گه از پس براند


به دنبال خودش ما را کشاند


خدایا بس کن این ترفندها را


خرابش کن تو یکسر این جهان را


شده خونابه از سر تا به پامان


فرستی درد. اما نیست درمان


"رسا" رنجور گشت و زار و نالان


خداوندا بس است . نفرست باران


#گیتی _رسائی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها