Hannelotte van Elst


یارب بکن ز لطف گهی سوی ما نگاه


کشتی شکسته ایم . کجائی ؟ بگو کجا؟


صد درد داده ای و نکردی یکی دوا


گفتی جفا نکن که ترا میدهم جزا


خط و نشان بسی تو برایم گشیده ای


کردی چرا برمن و ما این چنین روا؟


دادی تو جان  به ما و گرفتی به اختیار


مار ا کشانده ای ز کجا تا به ناکجا


گفتی صلاح هرچه که باشد همان دهم


ما خود سپرده ایم به دست قضا بلا


صدها هزار قصه ز لطف تو گفته اند


از بخت بد وفا شده بر جان ما جفا


بر طاعتیم آنچه تو فرمان بداده ای


لب بسته ایم تا که نیاید ز لب صدا


یارب بس است اینهمه درد و عذاب و قهر


دانم که آگهی تو زحال و هوای ما


یک لحظه چرخ را تو بگردان به سود ما


خسته شدست بسکه"رسا" دیده مبتلا


#گیتی_رسائی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها